برادرم

ساخت وبلاگ

در مورخ 1402/7/28 روز جعمه با مراجعت به بیمارستان بعثت ناجا جهت ملاقات با بردار که شب قبل به انجا انتقال داده شده بود ظاهر امر مشکلی نبود اما حقیقت چیز دیگری بود او به انواع تجهیزات وصل بود در شواهد ظاهری اثری از زندگی نبود اما مونیتور بالا سر حاکی از تنقس میداد اما این هم دروغی بیش نبود دو دیگر نقس نمیشد سرمی که بهش وصل شده موجب جمع شدن آب در ریه شده بود کلیه ها از کار افتاده و متنظر بالا آمدن اکسیژن خون بود تا برای دیالیز اماده اش کنند زمان به سرعت می گذشت اما دریغ تغییر در روند جسمانی او ما در بیرون درب اتاق احیا منتظر و دست به درگاه خداوند بالا بود همراهان ساعتی به دنبال کاری رفتند من بودم و یک درب شیشه ای میان من و بردار که برای بودن ونبودن در جنگ بود و من زمین و زمان را به جدال کشانده بودم پزشکان امدن گردنش را سوراخ کردن برای اماده سازی دیالیز که یکباره ایست قلبی رخ داد اما مراخطاب قرارداد و نسب ام را پرسیدن و گفتم خواهرش ام گفتند بیمار ایست قبلی کرد دنیا را به سرم کوبید چکار کنم باز هم مثل همیشه تنها و تنها خدایا چکنم چرا همیشه در بروز مشکلات و خبرهای ناگوار تنها هستم فریادم به اسمان رفت پسرش بیکباره امد حال مرا دید از خود بی قرار شد دست به دعا در این هنگام گفتند بیمار برگشت که البته باز هم دروغ چرا که ساعتی قبل بردار زیر سرش در بلندی بود اما بعد از احیا دیگر صاف خوابیده بود یکی و دو ساعت مارا بازی دادن که زنده هست که بنود ساعت شش روح از بدنش خارج شد

تنها...
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hora2o بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1402 ساعت: 19:19