برای تو

ساخت وبلاگ
+دل ساکت و صبورم
دل پاک و سوت و کورم چه خبر؟
مدتی هست که دورم از تو
مدتی هست که تنها ماندی
پا به پای زندگی رفته ام و
گوشه ی سینه ی من جا ماندی ...

چند وقتیست ندیدم که دگر
زانوی غم به بغل بنشینی
نشنیدم که دگر ناله کنی
یا که چون کودک لجباز شوی
به زمین و به زمان شکوه کنی
یا جوانی بکنی
عشق بخواهی از من
یا که فریاد کنی دلتنگم ...

مثل این است که یادت رفته
کار تو چیست چرا اینجایی !!
نه دگر بهانه ای
از سر دلتنگی و بغض
نه دگر شکایتی
از سر تنهایی و درد ...

نکند سنگ شدی
صخره ی سرسخت شدی؟
نکند گم شده ای؟ غرق شدی؟
نکند گوشه ی این سینه شبی جان دادی؟
نکند رفته ای از این وادی ...؟

دلکم میشنوی؟
این منم آنکه فراموشت کرد
آنکه در خلوت یک سینه ی سرد
دست های دل بیچاره و معصومش را
تلخ و بی رحم رها کرد و گذشت ...

رفت و در مشغله ی زندگی اش یادش رفت
که دلی داشت به رنگ دریا
که دلی داشت بزرگ و زیبا
که دلش همدم شب هایش بود
که دلش شریک غم هایش بود
وقت و بی وقت غمش را میخورد
وقت و بی وقت برایش میمرد ...

دلکم بیداری؟
با توام مونس تنهایی من
تو هنوز اینجایی؟
زنده ای ؟ میشنوی؟

... ( و صدایی لرزان سینه ام را پر کرد ) ...

-زنده ام ... زنده و بیدارم من
غرق در خلوت و تنهایی خویش
بیکس و بی دل و بیمارم من ...
مثل دریا صافم
مثل صخره سختم
مثل شیشه تُردم
مثل باروتم من

پرم از حرف
پرم از خواهش
پرم از حسرت عشق
پرم از فصل سکوت
پرم از آتش و دود
قصه را یادت هست ؟
یکی بود یکی نبود !؟
تو کجایی جانم !!؟
من هنوز اینجایم
گوشه ی سینه تو
« دلِ تنها و کبود » ...

تنها...
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : برای, نویسنده : hora2o بازدید : 126 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 20:56